به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی برقرار رابطه با آمریکا و مذاکرات در مورد مسائل مختلف نظام با این مستکبر جهانی در کشور مطرح بوده است.
اما با توجه به خیانتها و دروغگویی های مکرر این کشور به ملت ایران همچنان بسیاری درس عبرت نگرفته و هنوز میخواهند باز هم از این سوراخ گزیده شوند و نام آمریکا که میآید آب از دهانشان جاری می شود.
رابطه با آمریکا همیشه از طرف یاران راستین انقلاب طرد شده و امام خمینی و مقام معظم رهبری نیز بارها از خباثت سردمداران این کشور هشدار داده اند. آنچه خواهید خواند خاطرهایست از شهید بهشتی که در همین رابطه میگویند:
چند روز قبل، سفیر انگلیس آمده بود و می گفت: «بفرمایید تا کی می خواهید این گروگان ها را نگه دارید؟»
گفتم: «تکلیف اینها با نمایندگان امت و مردم در مجلس شورا است. آیا از این بهتر هم می شود؟ مگر این جا به اینها بد می گذرد. شما جوان ما را در زندانهای امریکا کشتید، اما اینها در هتل سفارت زندگی می کنند، دیگر چه مرگتان است؟ در این مدت سعی شده است با اینها رفتاری متناسب با اخلاق اسلامی داشته باشند. اما این هم واقعا مصیبت است که بهترین بچه های این امت پنج، شش ماه است ناچار شدهاند که نگهبان پنجاه تا امریکایی باشند. و به این بچه های عزیز که گاهی سیصد، چهار صد تا آنجا هستند، گفتم باور کنید حیفم می آید دو تا از شما، یک ساعت وقت تان را آن جا بگذارید. آن قدر بیرون به شما نیاز هست که جای تان خالی است. این را مکرر به آنها گفته ام، حالا به هر حال جنایت شاه و خیانت و جنایت آمریکا سبب شد که دانشجویان بپاخاسته برافروخته ما سفارت آمریکا را بگیرند و یک مشت امریکایی را در آنجا دستگیر کنند، حماسهای تازه بیافرینند، اما به قیمت این که ماهها گرفتار نگهداری این لوس های بی هدف شدند، بی خود نق می زنند که روزنامه های روز امریکا را برای ما بگیرند.»
سفیر انگلیس گفت: «ولی دولت آمریکا نمی تواند تا دو ماه دیگر صبر کند.»
به او گفتم: «اینها خودشان می توانند صبر کنند یا می توانند صبر نکنند، ولی ملت ما گفتند ما تصمیم را خودمان می گیریم و خودشان دارند می گیرند.»
گفت: «خیلی غیر واقع بینانه با مسایل سیاسی برخورد می کنید.»
گفتم: «همین جورهاست، ما قرار است ارمان طلبانه با مسایل برخورد کنیم. انقلاب ما انقلاب آرمانهاست، نه انقلاب تسلیم به واقعیت ها. ما انقلاب کردیم که واقعیتها را عوض کنیم، نه این که واقعیت ها را هر چه هست، بپذیریم.»
صحبت از محاصره اقتصادی کرد، گفتم: «ما از همان اول قرارمان بر این بود که انقلاب پیش برود و ما همان نان و پنیر خودمان، که توی همین مملکت به دست می آید، بخوریم. خدا هم در این دو ساله برکت داده است. مژده باد بر امام، تا الان محصول گندم ایران نسبت به سال گذشته بسیار عالیتر شده، ان شاء الله سیاست ما بر این است که حتی اگر قرار شود، روزی همه مردم، نان خالی نوش جان کنند، ولی با آمریکا بجنگند.»
آخرین بار سفیر انگلیس اوقاتش تلخ شد و یکه خورده گفت: «امریکا دخالت نظامی خواهد کرد (همین کاری که کرد، دیگر تمام محبتشان بود که به وسیله سفیر انگلیس انجام گرفته بود، چون خودشان دیگر سفیر ندارند.)»
گفتم: «ما از خیلی وقت پیش برای دخالت نظامی امریکا آماده ایم. خلاف انتظار ما نیست، ولی هر سرباز آمریکایی که به داخل مرزهای ایران بیاید، بیاد میان مردم یک جا بیشتر برایش در ایران نیست و آن هم گور زیر خاک است.»
البته حالا فرمان خدا یک جای دیگر برایشان پیش بینی کرده بود و آن، زغال گردیدن و سوخته شدن بود.
سفیر انگلیس گفت: «این ممکن است به یک جنگ تمام عیار تبدیل بشود.»
گفتم: «آن هم جنگ یک ملت فداکار با ایمان، با کم ترین سلاح، با دشمن مجهز به آخرین سلاح خواهد بود.»
نخواستم به او بگویم مگر امریکا تجربه ویتنام را به این زودی فراموش کرد؟ ایران اگر ایران اسلام است، برتر از ویتنام است. ما زیر با سختی ها و مشکلات و دشواریها کم خم نمی کنیم، ما راست قامتان جاودان تاریخ خواهیم ماند، تنها موقعی سر پا نیستیم که با کشته بشویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم، والا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند. این را برای دوستان مکرر نقل کرده ام.